When i was older

متن مرتبط با «آفتابی» در سایت When i was older نوشته شده است

آفتابی

  • دلم یه روز آفتابی میخواد.. یه جایی بیرون از این ایران.. اون جا به خودم نگاه کنم و به گذشته ام.. و حس کنم خیلی موفق شدم.. خیلی فاصله گرفتم از اتفاقای گذشته.. خوب و بد.. همه رو پشت سر گذاشتم.. و شدم یه کسی که یه کاری کرده که خیلیا نمیتونن بکنن.. شدم یه آدمی بهتر از همه ی روزای قبل خودم.. نگاه کنم به خیابون.. به ساختمونا.. به آدما.. به ماشینا.. به ابرا.. و به کارم به عنوان یه معمار برسم.. هر کسی که میخوام باشم.. با کسی که میخوام باشم.. جایی که میخوام باشم.. یه معمار.. یه آدم باهوش.. جایی که انقدر خوبه که میشه توش یه فیلم ساخت که جهان سومیا حسرت بخورن بخاطر لوکیشنش.. جهان سومیایی که همچنان سر جای خودشون دارن می لولن تو هم..! دغدغه زندگیم بشه یه چیزی عین بوجک هورسمن..! زندگیم معنا داشته باشه.. وقت و حوصله اینو داشته باشم که کتابایی رو بخونم که واقعا حس خوبی بهم میدن.. دیگه لنز دوربین برام چیز گرونی نباشه.. هر جای بخوام بتونم راحت بلند شم برم عکس بگیرم.. میدونی..؟ برچسب‌ها: خاطره , من , آرزو , هد, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها